ادای دینی به دوست

علی اشرف درویشیان آموزگار مبارز آزادی خواه، نویسنده، و  پژوهش گر پرتلاش پس از پنجاه سال قلم زنی روز چهارم آبان ماه سال جاری برابر با بیست و ششم اکتبر دوهزار و هفده، چشم از جهان فروبست و با مرگ وی کانون نویسنده گان ایران یکی از ثابت قدم ترین و جسورترین  اندام های  خود و جامعه اهل قلم و فرهنگ ایران چهره ای را از دست داد که بی گمان جای خالی وی هم چون زنده یادان، احمد محمود،  هوشنگ گلشیری و احمد شاملو سال های سال نمایان خواهد بود.

علی اشرف درویشیان نویسنده ی است که از میان توده ها برخاست، از میان توده های لگدمال شده و تحت ستم، از یک  خانواده ی کارگری، تهی دست  و زحمت کش در شهرستان کرمانشاه، در جامعه طبقاتی نیمه سرمایه داری و نیمه فئودالی اوایل این سده در دوران پهلوی که  طی پنجاه سال فعالیت ادبی، هنری و پژوهشی خود، با شور و اشتیاق وصف ناپذیری گوشه به گوشه  درد و رنج  ستم طبقاتی و زنده گی مردم  تحت ستم و چگونه گی گذران  پر رنج و ملال آنان را به نمایش می گذاشت. ساده زیستن را از توده ها آموخت و ساده نوشتن و دوست داشتن را از خود آموخت، که منش وی و افق زنده گی وی بود.

درویشیان دوران کودکی، دبستان و دبیرستان را در  شهر کرمانشاه  گذراند. آغاز دوران دبیرستان وی هم زمان بود با دوره ی نخست وزیری دکتر مصدق و رقابت  جبهه ملی و حزب توده در این شهر! و از این روی،  در دوران دبیرستان با سیاست و مبارزه آشنا شد و اگر چه با شکست جنبش مردمی و کودتای ننگین بیست و هشت مرداد، آب ها برای مدتی از آسیاب افتاد اما شور مبارزاتی  و عشق به آزادی و برابری خواهی که با جنبش مردمی در وی شعله زد، هرگز فرو ننشست و وی را رها نساخت و دیری نگذشت که نفرت از استبداد و نظام ستم گر پادشاهی و نظام استثماری سرمایه داری،  سرنوشت وی را به عنوان یک انسان سوسیالیست فرهیخته و خودساخته به گونه ای دیگر رقم زد.

با سپری ساختن دوره ی دو ساله ی دانش سرای مقدماتی در کرمانشاه، به سال هزار و سیصد و سی و پنج خورشیدی به  استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به سمت آموزگاری  روانه ی بخش کوچک گیلانغرب در مرز عراق شد. پس از دو سال تدریس در دبستان، با گشایش دبیرستان در این بخش، با سمت آموزگار شاغل در دبیرستان تدریس دروس ریاضی  را برعهده گرفت و  پس از پنج سال  که به شاه آباد غرب انتقال یافت، به تدریس ریاضیات در دبیرستان ادامه داد. چه در گیلانغرب و چه در شاه آباد غرب، در شرایطی که شمار زیادی از آموزگاران و  دبیران به بهانه های گوناگون از زیر کار در می رفتند و دل سوزی چندانی نشان نمی دادند و یا دانش آموزان را تنها می گذاشتند،  وی از جمله آموزگارانی بود که داوطلبانه در شش روز هفته، هر بامداد یک ساعت مجانی به دانش آموزان درس می داد. دانش آموزانی که بیش ترین شمارشان هم چون دوران دانش آموزی خود وی، نه لباس مناسبی بر تن داشتند و نه کفش و کلاهی که مناسب سرمای سوزان زمستان های سخت و کوچه های پر برف و گل و شل شاه آباد باشد

در آبشوران، در  این ولایت و  در جلد نخست سال های ابری،  سپهر(فضای) سیاسی،  اجتماعی  و طبقاتی شهرستان کرمانشاه، به ویژه  زندگی حاشیه نشینان رودخانه ی کم آب آبشوران در سه دهه حکومت رژیم پهلوی، از دهه ی پس از شهریور بیست را نمایان می سازد. در  توصیف زندگی خانواده گی، نقش بی بی، مادر بزرگ مادری که از ایرانیان بازگشته از عراق است با دو پسر و یک دختر که با کار خیاطی  در کنج اتاق مستاجری، فرزندان را بزرگ کرده است. تلاش های روزانه ی  مادر را که از بامداد تا شب،  دست اندر کار ترتیب خانه و زنده گی همسر و فرزندان است.  نقش عمو الفت، همسر دوم مادر بزرگ  را می نمایاند که بنَا است و هر روز صبح زود، خورجین بنائی را بر دوش می کشد و در جست و جوی کار از خانه  بیرون می زند.  زندگی پدر که شغل ثابتی ندارد، از باغبانی تا دست فروشی، در کنار زندگی شماری از همسایه گان که هر کدام تنگناهای خود را دارند، یادواره های عمو الفت از سردار یارمحمد خان،  انقلابی جسور صدر مشروطیت،  موضع سیاسی دو دائی که یک توده ای است و دیگری هوادار جبهه ی ملی، که به نوبه  خود گوشه هائی از رویدادهای سیاسی دوران پیش از کودتای بیست و هشت مرداد را به نمایش می گذارد!

شمار زیادی از نویسنده گان ما به تقلید ازسبک نویسنده گان چپ اروپائی و اتحاد شوروی پیشین تلاش نموده اند داستان هائی از نوع رئالیسم انتقادی بنویسند که بیش تر آن ها، تصنعی می نماید و حتا در رُمان های درخشانی  چون شوهر آهو خانم، از محمدعلی افغانی،  "مدار صفر درجه"،  از احمد محمود و یا رُمان زیبا و ادیبانه ی کلیدر، از محمود دولت آبادی، با همه ی تلاش ها، ظریف کاری ها، زیر و بم ها و ریزه کاری ها، خالی از تکلف نیستند و خواننده دمی  از یاد نمی برد که دارد داستانی می خواند در حال و هوائی دیگر، داستانی ساخته و پرداخته ی نویسنده که چندان جدی نمی نماید و یا با واقعیت های زمان خود بیگانه اند. یا شماری از نویسنده گان با برهنه ساختن زنی در آغاز کتاب، با ایجاد جاذبه ای کاذب تلاش می نمایند خواننده را به دنبال خود بکشانند. اما در سال های ابری داستان آن چنان واقعی است که خواننده تردیدی در واقعی بودن ماجراها و شناخت زوایای زندگی قهرمانان داستان به خود راه نمی دهد.  

جلد دوم سال های ابری در بردارنده ی دوران آموزگاری  بر محور  روی دادهای پنج ساله  تدریس در گیلان غرب به چرخش در می آید، از غارت گمرک توسط مردم سخن می گوید، به اختلاف درونی آموزگاران، برخورد با رئیس اداره  و  رقابت های تنگ نظرانه ای می پردازد که در چنان محیط  کوچک و دور افتاده ای غریب می نماید اگر چه خود وی هم نمی تواند یک پای ماجراها نباشد. اما انتقال به آموزش و پرورش شاه آباد غرب  و زندگی در  این شهرستان، که نسبت به گیلانغرب بزرگ تر است افق دید وی را دگرگون می سازد. نزدیکی شاه آباد،  به کرمانشاه و امکان سرکشی مرتب به کتاب فروشی ها برای خرید کتاب های تازه و یا دریافت کتاب امانتی از کتاب خانه ی شهرداری کرمانشاه، آن چنان وی را پویا می سازد که خواندن و آموختن از کتاب ها، سرگرمی اصلی وی می شود.  به این ترتیب نهالی  به نام علی اشرف درویشیان که در کرمانشاه  در حاشیه  آبشوران سر بر می آورد،  در دوران آموزگاری در گیلانغرب  و شاه آباد غرب  شاخ و برگ می زند. علی اشرف ورزش کار، که هم صدای خوبی دارد و  هم نی می نوازد، ورزش و نی را هم  فدای کتاب خوانی و مطالعه می سازد. کتاب آن چنان مونس جان اش  می شود که لحظه ای بدون کتاب آرام و قرار ندارد. دیرزمانی نمی گذرد که با ادامه ی کتاب خوانی، مذهب،  نماز، روزه و بقایای باورهای مذهبی و سنتی رایج  را هم  برای همیشه می بوسد، راه آینده را با خودپوئی  می جوید و شیوه ی مبارزه ی اصولی  و آزادی خواهی برای نجات خود و بشریت را در افق سوسیالیسم کشف می کند. درخت آزادی و سوسیالیسم  در دوران دانش جوئی در تهران به گُل می نشیند و  در دوران نویسنده گی درخت تناوری  می شود در باغ پرگل و میوه ی فرهنگ مبارزاتی چپ  و فرهنگ و ادب ایران زمین که به زودی سرتاسر کشور را  در بر  می گیرد.

در سال چهل و شش به عنوان سهمیه آموزش و پرورش شاه آباد غرب به دانش سرای عالی راه می باید و هم زمان در کنکور ادبیات دانش گاه تهران پذیرفته می شود که با اعتصاب سراسری دانش سرای عالی و برگردانده شدن  شش ماهه به شاه آباد غرب، برای حضور در کلاس های درس دانشکده ی ادبیات، می بایستی راه رفت و بازگشت شاه آباد ـ تهران را هفته ای یک بار طی کند. در دانش سرای عالی با جلال آل احمد آشنا می شود و جلال وی را به نوشتن تشویق می کند. نخستین نوشته اش پس از مرگ غم انگیز صمد بهرنگی، تحت عنوان "صمد جاودانه شد" در نشریه "جهان نو"، به سردبیری مصطفا شعاعیان به زیور چاپ در می آید و با همین نوشته ی کوتاه نشان می دهد که نویسنده ی در حوزه ی ادبیات مردمی در راه است.

در تابستان سال پنجاه، در جریان یک کار پژوهشی در باره ی تاثیر اصلاحات ارضی در روستاها، به هم راه یکی از دوستان در روستائی در حومه ی صحنه بازداشت و چند ماهی در زندان کرمانشاه می ماند که با صدور قرار منع پی گرد از  جانب افسر شجاعی از دادرسی ارتش در کرمانشاه از زندان آزاد و به کلاس درس باز می گردد تا هم زمان دوره ی کارشناسی(لیسانسیه ادبیات) در دانشگاه تهران  و لیسانسیه تعلیم و ترتبیت از دانشسرای عالی یا دانشگاه تربیت معلم آتی را دریافت دارد. اما با انتشار کتاب "آبشوران" بار دیگر سر از زندان در می آورد و با یک محکومیت یک ساله از آموزش و پرورش اخراج و از این روی پس از رهائی از زندان، در کرمانشاه، اقدام به تاسیس یک کتاب فروشی می نماید.

با انتشار کتاب "از این ولایت"، که هم چون "آبشوران" به زنده گی مردم کرمانشاه، به ویژه زحمتکشان و لگدمال شده گان می پردازد، به اتهام واهی هم کاری با انجمن تاتر ملی بار دیگر بازداشت و به جرم انتشار این کتاب با یک محکومیت یازده ساله، تا آستانه ی انقلاب که در زندان ها زیر فشار تظاهرات توده ای  گشوده می شود در زندان می ماند. در واقع علی اشرف درویشیان یکی از زندانیان سیاسی زمان شاه است که به جرم قلم زنی سه بار سر از زندان در می آورد. بدون آن که در چهارچوب قوانین ارتجاعی نظام دیکتاتوری شاه و دادرسی ارتش شاهنشاهی مرتکب کوچک ترین جرمی شده باشد.

درویشیان در جلد سوم و چهارم سال های ابری به شرح زندان و بازداشت های خود و شمار دیگری از زندانیان زمان شاه می پردازد و این دو جلد کتاب را سند گویائی باید دانست از تاریخ زندان و پایداری زندانیان در برابر ساواک و زندانبانان! اگر چه در سلول هجده و در زنده گی صفر قهرمانی هم به شرح زندان و زندانیان می پردازد و از مصاحبه با صفر قهرمانی، سوای بازگوئی جنایات رژیم شاه در شکنجه گاه ها و بی دادگاه های نظامی، افشاگری هنرمندانه ای می سازد از جنایات جمهوری اسلامی و با بیان ظریفانه ای به توصیف چهره های درخشانی از زندان شاه می پردازند که در رژیم  جمهوری اسلامی تیرباران شده اند و رسالت پایان نیافته ی رژیم شاه را با تیرباران آنان به فرجام رسانده اند.  از جمله ی این چهره ها، باید از هیبت معینی، یحیا رحیمی و غلام حسین ابراهیم زاده نام برد.

شهرستان کرمانشاه به عنوان مرکز استان پنجم پیشین و کرمانشاهان پسین  و دیگر شهرستان های بزرگ و کوچک این استان، از دیرباز در بر دارنده ی  تیره های بزرگ ایل های، زنگنه، کلهر، گوران، سنجابی، باباجانی، ثلاث و...،  با مذاهب گوناگون ـ به استثنای دوره های نادر و کوتاه مدت ـ ناشی از تحریک کارگزاران حکومتی، همواره در صلح و صفا زنده گی می کرده اند. کرد و فارس، شیعه و سنی و اهل حق، کلیمی، ارمنی و آسوری، و هم چنین بهائی!  اما در آستانه ی انقلاب، با امواج اسلام گرائی، یک جریان تندرو از هواداران  و اعضای انجمن حجتیه که تا آستانه انقلاب هم سر در توبره ی ساواک داشتند و هم سر در آخور حاجی بازاری ها، با برپائی گروهی  به نام "شورای یاوری تهی دستان" که خلاصه اش می شد گروه "شیت" و در زبان کردی به معنای دیوانه است، عرصه را بر کمونیست های سرشناس شهر تنگ ساختند و به امثال درویشیان مجال زیستن در کرمانشاه را ندادند. اگر چه شماری از چپ نماهای همشهری هم کم تر از گروه شیت نبودند و حتا در دوران بیماری علی اشرف هم دست از اذیت و آزار وی بر نمی داشتند.     

 با روی داد قیام بهمن، در شرایطی که علی اشرف درویشیان با لیسانسیه ادبیات و فوق  لیسانس تعلیم و تربیت می توانست در امر آموزش از دبستان تا دانشگاه و مدارس عالی، هم چون گذشته، آموزگار و مربی  نمونه و دل سوزی برای کودکان و نوجوانانی  باشد که چون جان شیرین دوست می داشت، به حکم تحمیلی فرصت طلبان حزب الهی شده و  از راه رسیده، خانه نشین شد و به نحو حرفه ای به کار نوشتن پرداخت و نشان داد که شمشیر مصری در غلاف نمی ماند به همان گونه که خود در ستایش از  صمد بهرنگی نوشت: "کور خاس مال ارای چه یه، کور گن مال ارای چیه"  

حاصل چهل سال خانه نشینی درویشیان، انتشار بیش از پنجاه جلد کتاب است از انتشار خاطرات نوجوانان و دانش آموزان از  دوران انقلاب،  تا سلول هیجده، زنده گی صفر قهرمانی،   رمان چهار جلدی سال های ابری که اشاره شد و انبوهی از داستان های زیبا برای کودکان، نوجوانان و بزرگ سالان، با بیست جلد فرهنگ عامیانه شامل  داستان ها، مثل ها و روایت های گوناگون از یک قصه و یا داستان، با هم کاری خیدان مهابادی! و انبوهی نوشته ی انتشار نیافته یا زیر تیغ سانسور مانده و یا در چاپ خانه خمیر شده!

اما هنر درویشیان، ورای یگانه گی کردار و گفتار، چگونه زیستن و حُسن سلوک او بود.  هنگامی که هنوز آموزگاری ساده در شهری کوچک و دور افتاده بود،  تا آن گاه که به نویسنده ای صاحب نام مبدل شد، در عین بی آلایشی از ثبات  قدم بی مانندی برخوردار بود که در برابر ستم و زورگوئی سر تسلیم فرود نیاورد. آنگاه که دست اندر کار آموزگاری بود، به همان نسبت که برای خواهران و برادران تنی خود،  هم برادر بود و هم پدر، برای دانش اموزان هم، هم برادر بود و هم پدر! و در پیوند مبارزاتی اگر چه وابسته به گروه و حزبی نبود، اما غم خوار همه ی مبارزان و آزادی خواهان از همه ی گروه ها و سازمان ها بود و به گفته ی خود هیچ گاه،  نام  و یاد شماری از هم بندان و چهره های مبارز زندان را از یاد نمی برد.

زبان درویشیان در اثر جاودانه ی سال های ابری، فارسی با ویژه گی لهجه ی کرمان شاهی است با  ترکیبی از  واژه های فارسی و چاشنی کردی! اما  در بی الایشی و ساده گی وی همین بس که هرگز تلاش نمی نمود از سخن گفتن به این شیوه پرهیز کند، یا به لهجه ی تهرانی سخن گوید یا ادبیات کتابی!

علی اشرف درویشیان از میان زحمت کشان برخاست، از اسلام به مارکسیسم و از مسلمانی  به سوسیالیسم رسید و با جسارت تمام،  پنجاه سال بر سوسیالیست بودن خود و افشای پی گیرانه ی ستم سرمایه داری و نقش استثمار در خانه خرابی کارگران وزحمت کشان  پای فشرد و در هر قالبی بر قلم و زبان جاری ساخت.  نه در برابر شکنجه، زندان و سرکوب نظام شاهنشاهی سر فرود آورد و نه از تهدید مدوام چماق داران و گزمه چیان نظام سرمایه داری آخوندی و دست گاه های پلیسی وزارت اطلاعات، سپاه و دست گاه های قضائی بیمی به خود راه داد.  

با تلاش دوباره و جسارت آمیز نویسنده گان، شاعران و هنرمندان مردم گرا، برای رسمیت بخشیدن به فعالیت علنی کانون نویسنده گان، درویشیان بدانان پیوست و تا دم مرگ یکی از اعضای سرشناس مدیریت کانون به شمار می رفت. بیش از ده سال است که بر اثر سکته ی مغزی، نیمی از بدن خود را از دست داده است، اما بیماری و فلج جسمی نتوانست او را به سکوت وادارد. همانند آن زمان که تنی سالم داشت، قلم را بر زمین نمی گذاشت و با تلاش همسر مهربان و فداکاراش خانم شهناز دارابیان در هر اجتماعی ضروری حضور به هم می رساند و  حتا مادران خاوران را تنها نمی گذاشت که حضوراش در اجتماع سالانه ی مادران در خاوران،   در کنار مزار یارانی که بی نام ونشان خفته اند، غرور انگیز و ستایش بر انگیز می نمود. یاداش گرامی! خاطره اش تابناک و راه اش پر رهرو!

دوبیتی از شاعر بزرگ کرمان شاهی ابول قاسم خان لاهوتی که علی اشرف بسیار دوست اش را مناسب منش و کردار علی اشرف یافتم!

زندگی آخر سر آید، بندگی در کار نیست

بندگی گر شرط باشد، زندگی در کار نیست

گر ببارد با تکبر،  بر سرت باران زر،

آسمان را گو برو، بارندگی در کار نیست

مجید دارابیگی

یک شنبه   ۷ ، ۸ ، ۱۳۹۶

           ۲۹ ، ۱۰ ، ۲۰۱۷